تقدیم به عشقم
من برای اولین بار عشق را تجربه میکنم
دردهای پر التهابم را
میدانــی ؟! مثل تو که تا بی نهایت عاشقت میمانم
عشق من به تو دوست دارم سایه باشم تا در آغوشت بگیرم تــو هنـوز... آدم حق دارد گاهی " کم بیاورد " ! " کم بگذارد ".... سکوت حقیقت است عشقبازی به همین آسانی است پرسشی از اشکی از همه شیرینتر عشق با تو فقط با تو عشق من اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست عشقت هجوم میاره تو قلبم مثل موجای وحشی دریا که هی میاد ساحل رو میبوسه هی میره هی نرفته برمیگرده دیوونم کردی جرم من چیست که شیدای نگاهت شده ام خدایا سهم من از عاشقی چــــــــیست چرا راه منو عشق خـــــــــــــــــیلی دوره ببین دارم تو حســــــــــــرتش میسوزم ولی فکر میکنم دلــــــــــــــــــــم صبوره خدایا عشــــق من خیلی عجیبه دوتا چشــــمای اون خیلی نجیبه همه فکرم شده رویای چشماش دل نازک من براش میگیــــــــــــره نمیدانم که بودی یا چه بودی؟ نــــــدارمتــــــــــــ لذتی که در فراغ هست در وصال نیست چون در فراغ شوق وصال هست و در وصال بیم فراغ بغض نکن گریه نکن اگر چه غم کشیده ای دســ ـتهایــ ـت؛ درست وسط پیشانی ات دستمال خیس آرزوهایم رافشردم همین سه قطره چکید: روز را خورشید میسازد و روزگار را ما میـــان هــر نفســی کـه می کِشــم چه فرقیه بین اون کسی که دوستش داری با اون کسی که عاشقشی بغلم کن عشق خوبم بذار حس کنم تنتو... از حرارتت بمیرم بگیرم عطر تنتو... واسه من آغوش گرمت تنها جای امن دنیاست... ساز آشنای قلبت خوشترین آهنگ دنیاست... منو که بغل بگیری گم میشم تو شهر رویا... بند میاد نفس تو سینم مثل مجنون پیش لیلا... به تو شفاف و برهنه دل سپردم بی محابا... بغلم کن تا نمیرم بی تو، تو دستای سرما... مثل دامن فرشته شب ما قدیس و پاکه... حتی ماه به حرمت ما، عاشقونه تر می تابه... بغلم کن عشق خوبم بذار آرامش بگیرم... سر بذارم روی شونت با نفسهات خو بگیرم... چـــــــــشمانت را ببند
خدایا کمکم کن تا عاشقانه ترین نگاه ها را در چشمانش بریزم ،
بر لبانش جاری سازم
گـــاهـــی فکــــــر میکنـــــــم آنقـدر حسرتـــــــ چشـم در چشـم شـدن با تـــو از ایـن میعـادگــاه تکــراری خستـــه ام! و گاهی لــحظه های ســــکوت، دیشب یهو دلــــــــــــم کودتا کرد... تو رو می خواســـــــــــت.. صحبت از توست ... و تو یعنی "همیشه " بعد از باران نگاهم، ساده می خندی من و تو میدانیم کز پی هر تقدیر ، گرچه آلوده ی دنیای فریبم اما... امــشب بــه میــهمانی تــو می آیــم میگن وقتی لحظه مرگ آدما فرا میرسه قشنگ ترین شعرم را برای شب شعر چشمان تو گفتم ، پس تو نیز قشنگ ترین لبخندت را برای لحظه دیدار نگه دار. میگن : تنها گذاشتنِ تنها کسی که تنها کسِ او هستی اگه تنهام بزاری عشقم
در مزرعه ی نگاهت ، همدم خواهم کرد
و غروب های دلگیر جمعه را
به امید روزهای درپیش
به خواب خواهم سپرد
خورشید در چشمانت جاری
و ابرغمناک بهاری همسایه ات
خواهم بارید از اسمان نیلگون
تا طراوت بخشم
دل الودگی ات را...
بعضـی ها را هرچه قدر بـخوانی ... خسته نمیشوی !
بعضـی ها را هرچه قدر گوش دهی ... عادتــــ نمیشوند !
بعضـی ها هرچه تکرار شوند ... باز بکرند و دستــ نـخورده !
دیده ای ؟!
... ... شنیده ای ؟!
بعضـــی ها بی نهایتـــ ــ ـند
مانند رود كوهستانی است
پیوسته و پایدار
عشق من به تو
شبیه تابش ابدی خورشید است
یا مانند دریا كه هرگز نمی آساید
امواج قوی و نجیبش
كه از آغوش بازش پیوسته می گذرد
عشق من به تو
مانند درختی است
كه در قلب ریشه كرده است
عشقی بی قید و شرط
حقیقی و ابدی
و خاموش نشدنی
چشم دوزم بر جمالت زان رخ گیرا بسوزم
دوست دارم چشم زیبای تو را سیراب سازم
گر چه خود از تشنه کامی بر لب دریا بسوزم
بــا تمـام نبـودنت...
تنهــا پنــاهگــاه مـن از ایـن آدمهــایـی...
اما حق ندارد برای کسی که دوستش دارد
فریاد است
سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و ببین که این بغض بی صدای من
اعتراف
به عشق همیشگی توست
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کارهموارۀ باران با دشت
برف با قلۀ کوه
رود با ریشۀ بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمهای با آهو
برکهای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
و شب و روز و طبیعت با ما
عشقبازی به همین آسانی است
شاعری با کلماتی شیرین
دستِ آرام و نوازشبخش بر روی سری
و چراغ شب یلدای کسی با شمعی
و دلآرام و تسلا و مسیحای کسی یا جمعی
عشقبازی به همین آسانی است…
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حرّاج کنی
رنجها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
و بپیچی همه را لای حریر احساس
گره عشق به آنها بزنی
مشتریهایت را با خود ببری تا لبخند
عشقبازی به همین آسانی است
تو از متن یک رویــا آمدی
تا خواب های هزار رنگم تعبیر شوند
و لبــــخنــد های رنــــــــگ باخـــتــــه ام تــازه .
تـــو حالا جانی و جان جانان در تــــو جاری شـــده
و من چه آسوده خودم را به دستهای سخاوتمندت سپـــرده ام .
حــــــــالا از دنـــیا جــــدا شده ام چرا کــه تــو را دارم
چشمهای تو برایم دنیایی ناشناخته است .
حالا دیگر نبودی وجود ندارد
که هر چه هست
تو هستی
اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست
اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست
اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست
اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست
پس با تمام وجود فریاد میزنم
عشق زیبای من دوستت دارم
آن قدر واله که انگشت نمایت شده ام
جرم من چیست که در کلبه تنهایی خویش
زاهد گوشه محراب لبانت شده ام
آخر ای اختر تابنده به دامان سپهر
جرم من چیست که رسوای زمانت شده ام
ولی بی حرف قلبم را ربودی
نمیدانم که هستم یا چه هستم !
ولی هر لحظه در فکر تو هستم
امـا دوستــــــــ دارمتـــــــــ ...
اینــکه شبــــــ هــا بـا خیـــال تو بخــوابـم
و صبـح هـا بـا امیـد دیدارت چشـــم بـاز کنم
را دوستــــــــــــ دارم...!!
برای من فقط بگو خواب بدی که دیده ای
اگر که اعتماد تو به دست این و آن کم است
تکیه به شانه ام بده که مثل صخره محکم است
تنــها بـالشــے است ڪـ ـه وقتــے ســـ ـر بر او دارم
ڪــ ـابـوس نمــےبینــم . . .
می شود قبله گاه لبهای من
بوسه هایم را
همانجا حواله میکنم ..
با
من
بـــــــــــــــــــــــــــــــمان
ما را قلب زنده نگه میدارد و قلب را عشق
پس روزگار را عاشقانه بساز و عشق را عاقلانه
همهمـــــــــه ای ستــــــــــ
کــه از همــه پنهــــــان...
از تــــــو چـه پنهــــــان
میـــان هــر نفســی کـه می کِشــم
تــــــــــــــــــــــــو هستـــی!
کــه می کِشــم تــــــــو را
کــه می کشـــی مـــــــرا...!!
اگه تو چشمای کسی که عاشقشی نگاه کنی خجالت میکشی و صورتت سرخ میشه
ولی اگه تو چشمای کسی که دوستش داری نیگاه کنی لبخند میزنی
خیالت را به بـــاد بسپار
دستانت را به آب
و لبهایت را به من
تا زیباترین ترانه ی عــــــــشق را برایت جاری سازم
من همان قناری ِ تنهایم که برای دلت شعر بــــــــــــــاران می خواند
بــــــــــــــــــوسه هایم را بر لبانت می کارم
تا ریشه اش بر دلت بنشیند
خدایا کمکم کن تا در بعد عشق او بهترین و شیرین ترین باشم ،
به من کمک کن تا سرودن عشق را به هنگام طلوع آفتاب هر بام
و راز عشق را در گوشش سر دهم ،
خداوندا او را نگه دار که من به عشق او زنده ام ...
کـه کـار تـــــو سختــــــــ تــر از مـــن استــــــ !
مـــن یکـــــ دنیـــا دوستـتـــــــــ دارم
و تــو زیـر بار ایـــن همــه عشـــق
کمـــــــــــــــر خـــــــــــم نمیکنــی...!
در وجــــودم مـــــوج مـی زنـــــد
کــه بــه آیینــه اتــاقتـــــــــــــــ
هـــم حسـادتــــــــــ میکنـــم...!!
بیـا اینبـار جـای دیگـــری قـرار بگـذاریم
بــــرای بــــــاهــم بـــــــودن
جـــایی جــز خیـــــــــــــــــالم...!!
پــر هیاهو ترین دقـایق زندگی هستند
مــملو از آنــــــچـــه مــــی خواهیم بـگوییم ولی نــمی توانیم . . .
.
.
.
.
.
.
.
ســَـرَم رو کردم زیر ِ بالشت ،
آروم به دلـــــــــــم گفتم :
خــــــــــفه شو !
دوره دموکراسی گذشته.... می زنم لهـــــــــت میکنم !!
صحبت از " دیروز و امروز و فردا " نیست
آفتابی شو ..!
رنگین کمان "بودنت" را ،
دوســـتــــــ دارم...!!
و دل من
سخت زیر و رو می شود ...
حکمتی می آید ،
من و فرسایش دل ،
تو و تصمیم و مکان ،
ما و تقدیر و زمان ،
چه شود آخر دلتنگیها !
خدا می داند
سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم...
دل من عاطفه را می فهمد ...
با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم ....
نــه چشــمان فریــبنده ات و نــه لبــان تبــدارت را میــخــواهــم
مــرا آغــوشــی بــه وســعت دســتانت کافــی ســت ...
دلــم گــرفــته ...
غــم هــایم را بــغل کــن . . . !!!
دل کندن ازرفیق،سخت ترازدل کندن از دنیاست،
خدایا فقط به عشق رفیقم نه به خاطردنیا ازمرگ بیزارم
تنها گناهیه که هیچ وقت بخشیده نمیشه
پس وای به حالت
Power By:
LoxBlog.Com |